- لش بازی
- بیعاری، کارهای مردم لش و تنبل
معنی لش بازی - جستجوی لغت در جدول جو
- لش بازی ((لَ))
- هرزگی، حرکات جلف و سبک
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
ستهندگی ستیزه کاری، استبداد رای یک دندگی
عمل و شغل بزباز
بازی کردن با آتش
تملق و چاپلوسی
قمار با آس
فرانسوی سنگ های شخاری (قلیائی) زبانزد زمین شناسی
بازی کردن با چوبهای چلک الک دولک بازی
عمل آب باز شناگری، غواصی
عمل ناشی از بی عقلی
شناگری، پاشیدن آب به یکدیگر برای تفریح
نوعی بازی و نمایش که عروسک ها را از پشت پرده یا خیمۀ کوچکی به وسیلۀ رشته یا مفتول به حرکت درمی آورند، خیمه شب بازی
کنایه از مکر، حیله، نیرنگ
شعبده بازی
کنایه از مکر، حیله، نیرنگ
شعبده بازی
کسی که با دیگری بازی می کند، دو نفر که با یکدیگر بازی کنند
عمل عشقباز عاشقی شهوت پرستی
مهر ورزی دلبازی
کشیدن علمهای سنگین بر دوش و به زور و قوت بازو به هوا انداختن و نگذاشتن که بزمین رسند. این عمل را در معرکه ها و هنگامه ها انجام می دادند
(گویش گیلکی) دوالبازی از بازی های گیلانی
شغل و عمل کشف باف، محلی که در آن پارچه کشف باف تهیه کنند یا فروشند
بازی کردن با گل، پرورش گلهای نیکو
عمل گاوباز با گاو بمبارزه پرداختن
خود را به فقر زدن (بدروغ)، همچون لاتها رفتار کردن، قمار بی مایه. قمار بی مایه، خود را به ناداری و فقر زدن بدروغ
نمایش لالی خویش بعمد. یا لال بازی در آوردن، خود را عمدا لال نشان دادن
ظرافت و مزاح و خوشمزگی
بازی که با مسکوکات کنند، قسمی بازی افکندن با سکه
عمل کسی که لوس و ننر است. یا لوس بازی درآوردن، لوس شدن ننری کردن
بوکس بازی
نوعی آتشبازی
بازی با آتش، افروختن آلات و ادواتی که با باروت به صورت گوناگون ساخته می شود
شناگری، غواصی
اظهار محبت عاشقانه، عشق ورزی، رابطه جنسی، معاشقه
قسمی بازی و قمار با سکه بدین طریق که سکه را به فاصله ای اندازند و بعد با سکه ای دیگر آن را هدف قرار دهند، شیر یا خط بازی
کسی که با شخص یا اشخاصی دیگر بازی کند، هنرپیشه ای که با هنرپیشه دیگر در فیلم یا نمایش نامه ای بازی کند
بازی کردن با آتش، از مراسم جشن و شادمانی که آلات و ادواتی از باروت به شکل های گوناگون درست می کنند و هنگام شب آن ها را آتش می زنند